۱۳۹۰ شهریور ۵, شنبه

سگ های خامنه ای در خیابان دریان نو ستارخان و درگیری مردم با آنها

همین الان سگهای خامنه ای به منطقه دریانو ستارخان حمله کرده اند برای جمع آوری دیشهای ماهواره و بین چند خانواده و سگ های خامنه ای درگیری شدیدی بوجود آمده، مرگ بر هرچی آخونده، مرگ بر اصل ولایت فقیه

۱۳۹۰ مرداد ۲۶, چهارشنبه

آخوند ابطحی یاداور سگ آقای پتیبل

کلا ذات آخوندها همین است و بیشتر از این نمیشه ازشون توقع داشت، نمیدونم چرا با شنیدن سخنان ابطحی بیاد سگ آقای پتیبل افتادم

۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

هموطن اسلام را به زباله دانی بینداز که جز بدبختی و غصه چیزی برایت به ارمغان نیاورده است

نمی دانم که از کجا شروع کنم. این روزها خبرهای بد و ناراحت کننده زیاد منتشر می شود. گاهی وقت ها وقتی این خبرها را می خوانم دوست می داشتم که کاش اصلا در یک غاری و به دور از تکنولوژی روزگار سپری می کردم تا از شر خبرهای ناگوار راحت می شدم اما مگر وجدان اجازه می دهد که چشم به وقایع ایران بست و تمام این بدبختی ها و ادبار را نادیده گرفت؟ وقتی خبر دستگیری یک عده جوان را تنها به جرم شاد بودن و آب بازی کردن شنیدم بند دلم پاره شد. مضحک است که در مملکتی که از آن به عنوان گهواره ی تمدن یاد می شود شادی حرام باشد و یک عده که دشمنی آشکاری با فرهنگ ملی دارند بر آن مملکت حاکم باشند که کار آن ها رواج بدبختی و ادبار وغم و ماتم و سوگ و سوگواری برای مهملات مذهبی و توسری باشد. مردم ما به دلیل بدبختی های روزمره که از عمد برای سردرگمی آن ها ایجاد کرده اند لبخند کم بر روی لبانشان می نشیند و بلاخره نیاز به شادی و تفریح دارند. با این حساب مردم از هر فرصتی استفاده کرده تا لااقل به فضای مرده و بی روح جامعه کمی نشاط بخشد. اما شادی مردم برای رژیمی که بنیاد آن را غم و عزاداری و دستورات پست و حقیر دینی اهریمنی تشکیل می دهد سخت گران می افتد و با مقابله با آن اقدام می کند, در کل هر آنچه که از خرد و ذوق و زیبایی سرچشمه گرفته را بر نمی تابد و آن چه را که مردم را بیشتر در ناراحتی و تو سر خود زدن سوق می دهد رواج می دهد. از نمونه های بارز آن می توان به جشن های زیبای ایرانی که برخاسته از طبیعت است اشاره کرد که به جز نوروز تمامی آن ها را رسما تعطیل کردند و تنها جشن نوروز را باقی گذاشتند که آن را هم باطنا تحمل نمی کنند و سالهاست در صدد تحریف و مصادره کردن و چسباندن آن به اسلام هستند!

در خبرها آمده بود که قریب یک سوم مردم ایران مشکل روانی دارند و این زنگ خطری برای جامعه ی جوان ماست که سرمایه های آینده کشور هستند. برای مردمی که شادی و تفریح ممنوع و حرام باشد و یک ماه از سال را برای عزاداری برای استخوان های امامان شیعه تعطیل کنند و رسانه ها و آموزش را از فرهنگ غم و بدبختی پر کنند و ماهواره را ممنوع کنند و پوشش شاد را و آزاد را از جامعه حذف کنند و صبح تا شب اراذل خود را مانند گرگ های درنده بر مردم گسیل بدارند که مواظب پوشش آن ها باشند و در جامعه دختر و پسر را از هم جدا کنند و اینترنت را به شدت محدود کنند و حتی تفریح یک عده جوان با تفنگ آبپاش را هم بر نتابند و آن ها را مانند مجرمان خطرناک دستگیر و با آن ها در اخبار مصاحبه کنند, روشن است که با این شرایط و همچنین خفقان شدید سیاسی یک سوم مردم روانی می شوند و امید خود را برای زندگی از دست می دهند و یا باید در هر صورت از مملکت آبا و اجدادی بگریزند و یا با این شرایط سخت بسازند و حتی در موارد زیادی متاسفانه خودکشی کنند. به دلیل فشارهای متعدد اجتماعی, بزهکاری و تجاوز به دیگران هم به شدت زیاد می شود و جامعه را به یک لجن عمیق پرتاب می کند.

هموطن عزیزم! اسلام را که برایت جز بدبختی و ستم و زورگویی و ادبار و غم و غصه و ویرانی چیزی نیاورده به دور بیانداز و به دنبال تفسیرهای زیبا از اسلام هم نگرد و نگو که اسلام این نیست و چیز دیگریست, نمایندگان اسلام تازه به دلیل تقیه و نبود مصلحت بسیاری از احکام دین را اجرا نمی کنند وگرنه از آخوند مسلمان تر وجود ندارد. دین ناخودآگاه وقتی با سیاست و "قدرت" آمیخته شود معجونی ویرانگر به وجود می آورد و اسلام هم به دلیل میل ذاتی آن و نمایندگانش به قدرت از آن مستثنی نیست. دین زمانی مناسب است که زندگی و معنویت مردم را آباد کند, اما آیا می شود با دین به جنگ نمایندگان همان دین رفت؟ مسلما نه. به دلیل تعلیمات افیونی مکتب آخوندها سی سال است که بدترین ستم ها وسرکوب ها و محدودیت ها به ملت روا شده است و همچنان هر روز خود را با شرایط موجود بیشتر وفق داده است و ظلم پذیرتر می شود. آیا در این 32 سال جز بدبختی و ادبار و غم و آدمکشی از رژیمی که دین را دستمایه ی خود قرار داده دستاوردی مشاهده شده است؟ آیا از دین و تعلیمات آخوندی نقاط مثبتی دیده اید؟ مگر نه آن است که میوه ی هر چیز را باید از درختش شناخت, آیا اگر این تعلیمات واقعا درست و برای زندگانه بهینه بوده اند اثرات آن هم مثبت نمی شد؟ هموطن عزیز! اسلامت را به زباله دانی بینداز که جز بدبختی و غصه چیزی برایت به ارمغان نیاورده است

چرا در ایران امروز عده ای روزه هستند و عده ای روزه نیستند ؟

در این سالها با پیشرفت های چشم گیر علمی به خصوص آن دسته از پیشرفت ها که خطری جدی برای ادیان الهی و الله مدینه به شمار می آیند در ایران دو دسته تفکر به وجود آمده 1-تفکر اسلامیون 2-تفکر بی خدایان

در حالی که در دهه های گذشته همه ی ایرانیان خود را عضو یک دسته که اسلام باشد میدانستند و تنها عده ی کمی بی خدا بودند و نقد دین میکردند!اما این روزها شاهد دو دستگی بیشتری در میان اسلامیون و بی خدایان هستیم .

اسلامگرا:

اسلامگراها در ایران شامل از دو دسته هستند:

دسته ی اول خانم ها و آقایانی هستند که بسیار مقدس مآب هستند،بسیار سعی دارند رفتار و اعمالشان به مسلمانان در صدراسلام شبیه باشد،اهل نذر دادن و روضه خوانی و برگزاری مراسم دعا خوانی هستند،برای امامان مخصوصا امام حسین کفش از پا میکنند،جامه دری میکنند و ساعتها در گرما و سرما راه میروند و بر سر و سینه میزنند واشک می ریزند و طلب مغفرت میکنند.

این دسته از اسلامیون در هر مجلس و مکانی که هستند از ایدئولوژی محمدیسم دفاع میکنند،آنرا ایدئولوژی بس قدرتمند،جامع،مفید و مطلق بدون نقص میپندارند از عیوب دینیشان آگاهند اما در کمال خونسردی با ربط دادن موضوعاتی از قرآن به علم روز هم چنان سعی در درست و جامع نشان دادن ایئولوژی محمدیسمشان هستند و هیچ گونه ایراد و ضعفی در دستورات و احکام دینیشان نمیبینند( مانند اینکه با دختر هفت ساله میتوان ازدواج کرد و نه سالگی با او زفاف نمود و یا هر مردی می تواند چهار زن دایم و نود و نه صیغه و همزمان با این صد و سه زن، هزاران کنیز بی شمار داشته باشد و یا قبول برده داری به عنوان حکم الهی که یک مسلمان حق این را دارد که در جنگ علیه کفار انسان آزاد را برده نماید و گاهی هم اگر زن شوهر دار را در جنگی علیه کفار اسیر کرد و حتی شوهر او زنده بود، حق بهره کشی جنسی از آن زن متعلق به آن فرد مسلمان است و صدها حدیث و روایات احمقانه و غیر منطقی و غیر علمی که از محمد و یا دوازده امام شیعه بر جای مانده است ) و هرگاه مشکلی که کاملا بیانگر نقص دینشان است که با عقل و منطق انسان 1400 سال پیش طراحی و بیان شده است مطرح میشود با عقل و منطق انسان امروزی به کمک آن نقص و درست جلوه دادن آن و تبدیلش به حسن میروند!

این دسته از اسلامیون با کسانی که ایدئولوژی آنان را قبول یا باور ندارند با غیظ و عصبانیت رفتار میکنند و گاهی که از دستشان (بنا بر دستور الله و برای رضای الله) بر آید به آن اشخاص صدمه ی جانی و مالی وارد میکنند،مثلا اگر کسی روزه نباشد این عده با کمال میل و رضایت حاضرند آن شخص برای هر روز روزه خواری شلاق بخورد(شکنجه شود)و حتی گاهی دوست دارند خودشان به آن شخص شلاق بزنند چرا که فکر میکنند کاری خدا پسند و موجب بهشت رفتن است!این دسته از مسلمانان انسانهای خطرناک و مخربی هستند چرا که برای ماندگاری این ایدئولوژی محمدیسمشان حاضرند دست به هر کاری بزنند و تمام اصول حقوق بشر را زیر پا گذاشته و حقوق بشر مطلق اسلامی ( که با هم فکران نرم و لطیف و با دگر اندیشان به شدت خشن و غیر انسانی رفتار میکند) دایر کنند!

دسته دوم شامل عده ای است که من آنان را خدا قشنگ نامیده ام ! این عده فقط دعا های زیبا میخوانند(الهی دستانم را به سوی تو دراز کرده ام مرا نا امید از در خانه ات باز نگردان!یا الهی من در کلبه ی حقیرانه ی خود چیزی دارم که تو در عرش کبریای خود نداری من چون تویی دارم و تو چون خودی نداری!!!)

بیشتر خدا را در لفظ باور دارند تا در عمل و در عین حال هنگامی که با افرادی که در عمل خداباور هستند (دسته اول اسلام گرا ها ) روبرو میشوند بسیار کامل و بی نقص نقش خود را با این سناریوی که آنها هم بسیار در حفظ دین و انجام اعمال و احکام دینی کوشا هستند حفظ هستند و خوب بازی میکنند و به عبارتی نقششان آنچنان زیر پوستی شده که خودشان هم باورشان شده که در عمل هم مسلمان هستند!

این عده دو شخصیتی هستند!در جایی بسیار به روز بسیار مدرن و در جایی بسیار الله پرست و معتقد جلوه میکنند! در حالیکه درهر دو حالت هیچکدام نیستند!نه بروز و مدرن و نه الله پرست واقعی،بیشتر یک زندگی شخصی و خدای شخصی دارند (به عبارت دیگر خدای جدیدی بر بنای فرسوده الله آنها بنا کرده اند )!

و در سر شماری ها هم مسلمان نامیده میشوند،در حالیکه هیچکدام از آداب اسلامیون را به جز دعا خوانی و نقش مسلمانی بازی کردن را به جا نمی اورند اما سخت خود را مسلمان دانسته و با کسانی که با تعدادی از احکام دینی اشان مشکل دارند به بحث و مجادله پرداخته و سعی بر قانع کردن آنها در مورد درستی آن احکامی که خود هیچ یک را انجام نمیدهند دارند(به عنوان مثال زنی که به شدت از احکام چهار زنی و صیغه در اسلام دفاع می کند اما به هیچ وجه حاضر نیست که شوهر خودش همسر دوم و یا همسر صیغه ای اختیار کند و یا با تمام وجود از ماه مبارک رمضان دفاع میکند در حالی که خودش هرگز روزه نمیگیرد و توجیه می کند که خدا خودش از شرایط من آگاه است که روزه گرفتن برایم سخت است و به کارم لطمه میزند و هرگز هم به این فکر نمیکند که خدایش به خاطر این سرپیچی برای او مجازاتی در نظر بگیرد).

خدا قشنگ ها میگویند خدا زیباست و زیبایی ها را دوست دارد پس من با این لباس و این مدل مو زیبا تر میشوم پس خدا دوست دارد در حالی که الله رک و پوست کنده دوست دارم ها و دوست ندارم هایش را عنوان کرده!

اینان افراد نادانی هستند چراکه بسیاری از کارهایشان از بوسیدن نامزد و دوست جنس مخالفشان گرفته تا موهایی که از روسری اشان بیرون مانده تا فیلم سکسی دیدنشان تا خوردن مشروب تا سگی که در خانه نگهداری میکنند تا لاک روی ناخن و تتوی بدن و آستین مانتویی که تا آرنج بالا زده شده و تا خود ارضایی و تا سکس با زن یا مرد متعهل و ……………….همه و همه به شدت در قرآن و احکام دین اسلام و مفسران دینی(دین فروشان) و به وسیله محمد و الله رد شده و مورد غضب واقع شده!

و نادانی آنها از این روست که الله را خوب نمیشناسند و به اللهی که خوب نمیشناسند باورمند هستند!

دوستش دارند و گمان میبرند که الله نیز آنها را دوست دارد!

واللهی را که با تمام قوا خواستار اجراو فرمانبرداری مطلق از دستوراتش شده را کوچک میشمارند در حالی که هیچ آگاهی به کارشان ندارند!چرا که هر روز کارهایی را که الله با آنها مخالف است وآن اعمال را اعمالی شیطانی میداند انجام میدهند و باز هم خود را مسلمان و باورمند به الله میدانند و هیچگاه فکر نمیکنند که به جهنم میروند چون برای کارهای خلافشان از نظر الله هزاران دلیل دارند!

مثلا میگویند:خدایا مشروب خوردم چون حالم گرفته بود توکه درک میکنی نه؟!

یا مثلا سگ در منزل نگهداری میکنند و هرگاه در خیابان به سگشان گیر میدهند و میخواهند سگ را توقیف کنند ماموران الله را مقصر میدانند و به آنها فحش و ناسزا میگویند که اینان بی فرهنگ و از خدا بی خبر هستند در حالی که آنها از الله با خبر هستند و این خودشان هستند که الله شخصی دارند و از الله مدینه و دستوراتش بی خبر هستند!

خلاصه حال و روزشان بسی تاسف بار است چراکه ندانند که ندانند و در جهل مرکب ابد الدهر بمانند!

بی خدایان:

بی خدایان ایران هم دو دسته هستند، دسته ی اول شامل عده ای خردمند و با سواد است که از روی مطالعه و آگاهی پیدا کردن و استفاده از خرد و منطقشان الله و هر خدای اختراع شده ای را رد میکنند و بر دلایل علمی و منطقی تکیه میکنند و برای آگاهی دادن و کمک رسانی به کسانی که در دام الله مدینه و خدایان اختراع شده گرفتار شده اند همواره میکوشند،بحث های منطقی میکنند وتنها از روی کینه و مشکلات ناشی از چند سال خدا باوری صحبت نمیکنند و میکوشند واقعیت ها را آنطور که هست بیان کنند و نتیجه و برداشت از نقد موضوعات دینی را به عهده ی خود شخص میگذارند.

همینجا به آنها خسته نباشید میگویم و امیدوارم این میخ آهنی (خرد)که در دست دارند در سنگ(افکار منجمد شده ی خداباوران و خرافات باوران)فرو رود!

دسته ی دوم بی خدایان،اینان عده ای هستند که خودشان هم نمیدانند برای چه بی خدا شده اند؟!

زمانیکه که با آنها به بحث پیرامون خدا بپردازی و علت بی خداییشان را جویا شوی، با جمله ی خدا چیه بابا بی خیال به تو پاسخ خواهند داد!

یعنی بی خدایی آنها از روی مطالعه و آگاهی و خردشان نیست!

در یک دقیقه پنج بار میگویند به خدا و بعد هم میگویند اَه…شیت…دهنم عادت کرده…یاید ترکش کنم…

و بی خدایی را تنها در به زبان نیاوردن نام الله و نگرفتن روزه و نخواندن نماز میدانند

و گاهی که چند خطی از اخبار روز را از جایی یا از زبان کسی میشنوند سریع شروع به اظهار نظر و فلسفه بافی های کم ارزش میکنند و دایم با ادای کلمه ی اینها اونها و … سعی در متمایز نشان دادن خودشان و ابراز بی خداییشان به اشخاص دیگر میکنند،این دسته از بی خدایان،بی خدایی را بیشتر یک جور کلاس یا لباسی که مد شده می پندارند تا یک فکر و ثمره ای از تلاش کسانی که با استدلال های علمی و منطقی خدا را نقض میکنند!

زمانیکه در مورد مثلا سنگسار با آنها صحبت میکنی میگویند:اینها یک مشت عرب وحشین و این کارا چیه و این کارا دیگه از مد افتاده و هیچ جای دنیا دیگه از این کارها نمیکنند! و در نظراتشان هیچ اثری از علم و منطق و حرف بدرد بخور نیست!

و کافیست از آنها بپرسی که اگر همسر خودت به تو خیانت کرد و با زن یا مرد دیگری همخواب شد تو بازهم حاضری که حکم سنگسار انجام نشود؟

به مِن مِن کردن می افتند و کمی در فکر فرو میروند و هر جوابی جز جواب منطقی به شما تحویل میدهند!مثلا ،خوب من هنوز ازدواج نکرده ام،یا من همچین کسی را انتخاب نمیکنم!

یا اگه این کار را بکنه دوست دارم خفش کنم سنگسار هم کمشه!

یا فعلا که اتفاق نیافتاده حالا هروقت که اتفاق افتاد اونوقت میگم نظرم چیه!

تعدادی هم با فشار جملاتی از یک بیخدا را که در جایی دیده اند تکرار میکنند!

این عده از بی خدایان شبیه به همان دسته ی دوم اسلامیون هستند که نه میشود بی خدا نامیدشان و نه میشود اسلامی نامیدشان در حالی که سخت اصرار به بیخداییشان دارند!اما هیچ یک از رفتار های معقولانه و منطقی که بر اساس مطالعه و آگاهی از این موضوع (بی خدایی) باشد را ندارند!

و برای جلب توجه اظهار به بی خدایی میکنند وقصدشان بیشتر جلب توجه است تا خرد گرایی

و فردا روز اگر به گوششان برسد که مثلا در جایی وسط پیشانی ساعت کار میگذارند و عده ای بر این باورند که این بهترین کار است و هر لحضه از زندگی را بهتر حس میکنیم ،از موضع بی خدایی کنار کشیده و به جمع متفکران و منتقدان ساعت پیشانی ها می پیوندند و هیچ گاه نمی دانند برای چه بی خدا شدند و برای در جمع ساعت پیشانی ها هستند و برای چه این دو را ترک کردند و به دنبال دیگری رفتند!چرا که قصدشان تنها ارضای نیاز توجه است!

همیشه میگویند اگر میخواهی یک ایده،یک ایدئولوژی یا یک اصل را خراب کنی و نابود سازی از آن ایده یا ایدئولوژی بد دفاع کن!

×بحث منطقی و علمی بین گروه اول اسلامگرایان و گروه اول خدا ناباوران می تواند برای جامعه خرافه زده ی ما مفید واقع شود . اما گروه دوم اسلامگرایان میتواند آسیبهای زیادی به جامعه وارد کنند زیرا که این گروه در دامن زدن به خرافات و حماقتهای دینی که خودشان هرگز آنها را قلبا باور ندارند اما صرفا برای تایید جامعه دینگرا و همرنگ شدن با آنان به شدت آن اعمال را تایید و درست جلوه میدهند ( به مانند فردی که قمه زدن برای امام حسین را کاری درست تلقی می کند تا انجاییکه می گوید برای امام حسین جان دادن هم کم است اما خود در مراسم محرم به زور چند عددی سینه میزند و گاهی هم سینه نزده و تمایل به گریه کردن نشان میدهد)خطری بزرگ از طرف این گروه تمام جوامع دین گرا را تهدید میکند و مانع بزرگی بر سر راه پیشرفت و خرد گرایی هستند.

اما گروه دوم خدا ناباوران هم میتوانند به نوعی دیگر برای اجتماعات بشری و همینطور دستاوردهای علمی ، فرهنگی و جایگزینی خرد به جای خرافه خطرساز باشند.این عده با ابراز نظر های نابخردانه خود در هر گوشه و کنار و رفتارهایی بعضا غیر اخلاقی و یا غیر انسانی بدترین نمونه هایی از جامعه انسانهای بی خدا هستند ! و تمام دستاوردهای خدا ناباوران خرد مند و اهل مطالعه را با رفتارهای سبک سرانه استدلالهای تهی از منطق در افکار عمومی به بی راهه می کشانند.این دسته عمدتا از افرادی هستند که برای پایبند بودن به اخلاقیات انسانی مواردی که از هزاران سال پیش از پیدایش ادیان رایج امروزی و حتی ادیان سامی بیابانهای عربستان( مانند زشت بودن دزدی، دروغ، رابطه جنسی با زن یا مرد متاهل و یا رابطه جنسی با توصل به زور و و و …) نیاز مند چهار چوب تنبیهی و یا حتی گاهی شکنجه مانند هستند(مثلا چون فقط در احکام دینی جزای فردی که زنا کند و یا هر نوع رابطه جنسی غیر اخلاقی داشته باشد سنگسار و یا اعدام میشود و یا شلاق می خورد آن فرد چنین عملی را از ترس مجازات الهی انجام نمیدهد و هنگامی که متوجه میشود که خدای مربوط به احکام وجود ندارد و این احکام و مجازات ها ساختگی هستند دلیلی برای انجام ندادن این امور غیر اخلاقی نمی بینند.) و در صورت عدم وجود این چهار چوب دینی در ذهن آنان بلا فاصله پایبندی به اخلاقیات هم پایان می پذیرد. به عبارت دیگر به محض متوجه شدن بی هوده بودن دین و یا باور مذهبی خود به یکباره از نظر نظام اخلاقی سقوط کرده تا آنجایی که به هیچ گونه اخلاقیاتی پایبند نخواهند بود . در حالی که وجود اخلاق لازمه وجود انسان است نه دین ! در واقع از روزی که انسان وجود داشته ( و این ادیان شناخته شده وجود نداشتند نه یهوه و نه پدر آسمانی و نه الله ..)اخلاقیات وجود داشته است.و از آنجایی که بیشتر مردم ایران رابطه اشان با افراد بی علم ، بی خرد، و نا آگاه بهتر از افراد دانشمند و با خرد و آگاه است رفتارهای این افراد باعث میشود در افکار عمومی بی خدایان افرادی دروغگو،کم خرد،شیطانی،پایبند نبودن به اصول اخلاقی و گاهی غیر انسانی جلوه کنند.

خلاصه ی کلام اینکه اگر الان روزه هستید یا نیستید و نمیدانید که چرا اینکار را انجام داده یا نداده اید و تنها دستخوش یک سری باورهای غلط و عادت ها شده اید و حوصله ی کتاب خواندن هم ندارید،تنها از خود بپرسید چرا؟!…

وببینید شبیه به کدام از این دسته ها هستید و آنگاه هر تصمیمی که گرفتید انتخاب با شماست!

رژیم جمهوری “اسلامی” یا “رژیم آخوندی”

دیرزمانیست که سازمان مجاهدین خلق ضمن اطلاق عنوان “رژیم آخوندی” از کاربرد نام “جمهوری اسلامی”، نام ثبت شده و رسمی این نظام از سال 57 تا به حال، خودداری می کند. چه در رسانه های بصری و چه در خبرگزاری های اینترنتی و چه درسخنان رسمی هرگز اشاره ای به عنوان “جمهوری اسلامی” نمی شود و با زیرکی تلاش می شود تا عبارت “رژیم آخوندی” جایگزین عنوان اصلی گردد. پرسش از این فعالین اینجاست که با جعل عنوان در پی چه هستند؟ آیا جز اینست که از بیم ریزش ایدئولوژیک اعضای مسلمان خود از کاربرد کلمه “اسلامی” برای این نظام پرهیز میکنند و ضمن دادن آدرس غلط، پیکان انتقاد را به سمت “آخوندی” بودن سیستم می برند؟ اصولا آخوند کیست؟ آخوند یا همان عبارت صحیح تر آن ملا و آیت الله کسی است که از طریق فروش اسلام ارتزاق میکند؛ دین ابزار رسیدن او به قدرت و ماندنش در قدرت است. از ابتدای پیدایش، اسلام هدفی جز برانگیزش و اتحاد توده برای کسب قدرت نداشته و در انقلاب 57 نیز همان تجربه به علت بافت سنتی و روستانشین جامعه ایران تکرار شده و ایران امروز را به چنین ویرانه ای بدل ساخته است. جای تعجب و البته بسی تاسف است که این سازمان همپای دیگر مسالک فکری سیاسی مسلمان در تلاش است تا ضمن به در بردن پای اصل اسلام از آماج انتقادات آن را به شکلی دیگر چون آوار بر سر آینده ایران نیز خراب کند. از این منظر دو گروه سیاسی را دوشادوش یکدیگر و هم مسیر با هم می دانم که اختلاف بر سر چگونگی تقسیم قدرت و اتفاقات تلخ اوایل انقلاب (خوشبختانه) بزرگترین مانع اتحادشان است. اصلاح طلبان و مجاهدین. به عنوان یک ناظر به رفتار سیاسی هر دو گروه هیچ تفاوتی میان “اسلام دموکراتیک” (مورد استفاده مجاهدین) و “اسلام رحمانی “(مورد استفاده اصلاح طلبان) قائل نیستم و نخواهم بود و هدف هر دو گروه را نیز در نهایت حفظ ابزار سیاسی “اسلام” و تلاش برای کسب حق استفاده انحصاری از آن برای خود میدانم. چگونه است که این دو گروه ماهیت جامعه ایران را اینچنین کودن و متحجر انگاشته اند که علی رغم تجربه یک انقلاب تماما اسلامی و با وجود اجرای صدها هزار حکم اسلامی که منجر به شلاق خوردن اعدام سنگسار و… هزاران تن از هم میهنان شده است انتظار دارند تا دوباره فریب این ابزار سیاسی ر خورده و خود را برای انتخاب حجاب با عشق! آماده سازند؟. چه آدرس دیگری می توان به جز ماهیت متحجر این دین و ضدیت آن با بدیهی ترین اصول زندگی مدرن می توان متصور بود؟ چگونه است که آقایان فعلی و رفقای سابق هنوز متوجه نشده اند که تمام قرائت های دینی برای تهییج توده مغلوب فرم رادیکال آن هستند و اساسا آنچه که قرار است چنین فرد متحجری را به خیابان بکشاند “اعتراض به برچیده شدن و اجرای نادرست سنت هاست” نه اعتراض به قالب سنت! اعتراض به قالب سنت را جوانانی کرده اند که با شعارهای استقلال آزادی جمهوری ایرانی – که اتفاقا با موذی گری تلاش شد تا لابه لای الله اکبرها شنده نشود- به خیابان آمدند. باشد که مغلوب فریب دو باره اینان نگردیم.

دست بردن در ایات قران و تاریخ اسلام

اولین کتاب تاریخی که اکثر کتاب ها‌ی شیعه و سنی اون مراجعه میکنند کتاب طبقات ابن سعد است که حدوداً ۱۳۰ سال بعد از محمد نوشته شده با بررسی علمی‌ این کتاب میتوان ردّ پای سفارشات صاحبان زر و زور برای تاریخ سازی در جهت تمایلت و منافع شخصی آنها پای برد. به طور مثل پس از عالمگیر شدن اسلام بیان کردن اینکه بنیانگذار این دین فاقد هر گونه قدرت مافوق بشریست امری ناکارامد میمانست لذا علی‌ رقم اینکه خود محمد در قرآن به صراحت خود را ناتوان از آوردن معجزه میدانست (وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلآ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ -و كافران مي گويند : چرا از سوى پروردگارش معجزه اى بر او نازل نشده ؟ تو فقط بيم دهنده اى وبراى هر قومي هدايت كننده اى است . الرعد )۱۴
ولی‌ کارگزارن قدرت بیش از ۴۰۰۰ معجزه برای محمد ذکر میکنند.
باید این نکته را هم متذکر بشوم که این جعل و دروغگویی چیزی نبود که در زمان بعد از محمد اختراع و ابداع شده باشد . در زمان رسالت محمد هم هرگاه ایشان نیاز به آیه یا سفارشی از جانب الله داشت بلا فاصله جبرئیل به کمک او میشتافت که حتی یک بار عآیشه در این خصوص به محمد گفت که انی اری ربک يسارع فی هواک یعنی‌ می بينم الله به انجام خواهشهای نفسانی تو می شتابد. که محمد با عایشه به من شک نکن قایله را ختم میکند.

تنها تفاوت این بود که چون محمد ادعای وصل بودن به مقام بالاتر (الله ) را داشت خود به این گونه گفتارمیپرداخت در صورتی‌ که متاخرین به علت عدم اتصال به وحی (خودشان تولید کننده اینگونه کلمات نبودند ) به جعل تاریخ میپرداختند .

شکمها سیر اما چشمها گرسنه، نتیجه حکومت دینی ؟

بی شک حداقل یکبار در طول زندگی در یک مهمانی نسبتاً بزرگی شرکت نموده اید که شرکت کنندگان آن از توان مالی بالا، ملبس به لباسهای فاخر و مارک دار، دارای معلومات و تحصیلات دانشگاهی و در نهایت مشاغل عالی و منزلت اجتماعی بوده باشند و حتماً در این مجلس سعی خواهید نمود طوری رفتار نمائید که در حد مهمانی فوق باشید و در مقابل نیز انتظار رفتار مطابق شآن و منزلت اجتماعی از دیگر میهمانان خواهید داشت. چنانچه شما نسبت به سایر مدعوین از طبقه اجتماعی پائین تری باشید سعی خواهید داشت که مواظب رفتار خود باشید، تا دست از پا خطا نکنید.

با شرایط موجود در این مجلس انتظار می رود که هنگام صرف غذا عجله ای نداشته باشند و از تنوع غذائی کمتری برای تناول استفاده کنند، به اندازه کافی بشقابشان را پر نمایند، با هر لقمه غدا یک لیوان نوشابه ننوشند از سر و کول همدیگر برای دسترسی به غذا بالا نروند و از این قبیل ...

شاید مشاهدات شما غیر از چیزی است که گفته شد زیرا باقیمانده غذا در بشقابها در اکثر مجالس ایرانی نمایانگر آن است که بیشتر از نیاز استفاده شده است و چه بسا عده ای نیز بعد از صرف غذا توان نفس کشیدن نیز ندارند. سوال اینجاست که افراد مد نظر ما واقعاً گرسنه اند و دارای توان مالی مناسبی نمی باشند و یا فکر می کنند که از سر سفره دشمن ارتزاق می کنند و یا چنانچه کادوئی آورده باشند در صدد جبران مافات هستند.

ضرب المثلی است که می گوید آدم گرسنه خواب نان سنگک می بیند اما اینها که گرسنه نیستند که در پی دست یافتن به آرزویشان در خواب باشند صد البته که در قشر متوسط به پائین وضعیت بدتر از این است زیرا به همین خاطر است که غذا را پرسی سر هر میز می گذارند، زیرا اگر چنین نبود جنگ و خون و خون ریزی برپا می شد.

چرا ظواهر افراد بیانگر شخصیتشان نیست، ایراد کار کجاست آیا می توان گفت که این قشر از جامعه مضرات زیاد غذا خوردن را نمی داند، آیا نمی داند که انواع و اقسام غذاها را یکجا در معده ریختن زیان دارد و آیا اینگونه افراد هنگام صرف غذا در منزل شخصی به کودکانشان برای زیاد غذا خوردن تذکر نمی دهند بلکه برعکس در اینگونه مهمانی ها کودکان را به بیشتر خوردن تشویق می نمایند.

ایراد کار کجاست، احتمالاً تمامی این موارد را می دانند و با توجه به طبقه اجتماعیشان نیز دارای آگاهی و پول کافی می باشند، آیا غیر از این است که نتیجه بگیریم که شکمشان سیر است اما چشمانی گرسنه دارند. البته منظور این نیست که جامعه ایران در حال حاضر در رفاه هستند و یا سوء تغذیه ندارند و هیچ فقیری پیدا نمی شود، بلکه بر عکس درصد فقرا به مراتب بیشتر و بیشتر نیز شده است، بلکه منظور کسانی می باشند که دستشان به دهانشان می رسد و همچنان حریص و به ظاهر نخورده، چه خوب گفت حکیمی که از دست گرسنه بگیر و بده به آدمهای سیر.

چرا چشمان گرسنه خبر از شکم سیر ندارد چه شرایطی پیش آمده است که ایرانی ها اینگونه رفتار می کنند، فکر می کنند، از همدیگر عقب افتاده اند، رانندگی در خیابان و جاده ها نیز اینگونه است اما چنانچه از درب ورودی هر خانه و یا مکانی که بخواهند عبور نمایند هزاران تعارف نثار همدیگر می کنند زیرا به ظاهر هزینه ای در بر ندارد. جالب اینکه همین افراد هزاران تومان صرف خرید دستگاه های لاغری کرده و هر یک نیز استاد در شیوه لاغری به انواع و اقسام می باشند، همه نیز آگاهند که پرخوری عوارض و بیماری می آورد و هزینه های درمان آن نیز سرسام آور، مگر نگفته اند کاه که از خودت نیست اما کاهدان که از خودت است.

پس چرا توجه نمی کنیم، مشکل کجاست آیا مربوط به رفتار حکومت می شود، شاید بتوان گفت که تب حرص و طمع را نوع حکومت در جان مردم انداخته است، زیرا پس از وقوع انقلاب قشری که سوار بر موج حکومت شدند مدتها در فقر و بدبختی و بی توجهی دست و پا زده بودند، یک مثل نانوشته است که می گوید آخوند دست بده ندارد ،پس در صدد جبران مافات بودند که باعث گردید در جامعه تفکر عقب ماندگی از یکدیگر گسترش یابد.

از حکومت که آبی گرم نمی شود اما شاید بتوان توسط احاد مردم در این راه قدم مثبتی برای رفع عادات بد برداشت و در رفع رفتارهای بد دیگر هر یک از ما نیز تسری داد که در نهایت منجر شود به داشتن یک شهروند خوب و در نتیجه یک سرزمین خوب و در ضمن رعایت اینگونه موارد باعث اصراف کمتر شود و از مازاد آن بتوان به نیازمند واقعی اش رساند و در نتیجه هیچ نیازمندی در ایران نباشد.

سبزهای ایران‌زمین خود را در غم و درد و رنج شهروندان ستم‌کشیده و بلادیده‌ی سوریه، شریک می‌دانند

.....پنج ماه است که تظاهرات و اعتراضات آزادی‌خواهان سوریه، با وجود سرکوب خشن و خونین ادامه یافته و حق‌جویان سوری همچنان شجاعانه پیگیر خواست‌های انسانی و مطالبات دموکراتیک خویش‌اند. بیش از ۱۵۰۰ قربانی، افزون بر ۵۰۰۰ مجروح و زخمی، و هزاران زندانی و شهروند فراری و آواره، حاصل خودکامگی بشار اسد و اقتدارگرایی دولت سرکوبگر دمشق از شروع اعتراض‌های مردمی در این کشور تاکنون بوده است. جباران مسلط بر سوریه، بی توجه به فرجام دیکتاتورها در تونس و مصر، و بسیاری نقاط دیگر جهان، و بی اعتنا به مطالبات برحق و انسانی شهروندان خویش، همان راهی را برگزیده‌اند که امثال معمر قذافی طی کرده‌اند. خودکامگانی چون اسد و قذافی از یک سو امکان و بستر و دلیل دخالت خارجی در تحولات سیاسی – اجتماعی خویش را فراهم می‌سازند، و از سوی دیگر از کشورهای خود، سرزمین‌هایی سوخته برجای می‌نهند، و نیروهای انسانی و منابع مادی ملتشان را فدای عطش سیری‌ناپذیر خود به قدرت می‌کنند. جنبش‌های اعتراضی آزادی‌خواه و دموکراسی‌طلب در برابر نظام‌های خودکامه و اقتدارگرا، وضعی مشابه دارند؛ چنان که جنبش سبز مردم آزاده‌ی ایران نیز دو سال است که با سرکوب خشونت‌بار اقتداگرایان و تهدیدها و سرکوب نامشروع خودکامگان روبرو است. وجه اسف‌بار این رویدادها، عدم عبرت‌گیری حاکمان جبار و تمامیت‌خواه از سرنوشت همتایان سرکوبگر خویش است. شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن ابراز همدردی عمیق با آزادی‌خواهان و دموکراسی‌طلبان سوریه، از حاکمیت خشونت‌پیشه و اقتدارگرای دمشق می‌خواهد به کشتار شهروندان خویش خاتمه داده، مطالبات دموکراتیک و خواسته‌های انسانی ایشان را ارج نهد و پاسخ گوید. شورا همچنین با ستایش ایستادگی و استقامت و عزم جزم آزادگان سوریه برای پیگیری صبورانه و مجدانه‌ی خواست‌هایشان، تصریح می‌کند که سبزهای ایران‌زمین خود را در غم و درد و رنج شهروندان ستم‌کشیده و بلادیده‌ی سوریه، شریک می‌دانند. جنبش‌های رهایی‌بخش در جای جای جهان، از یکدیگر می‌آموزند و تجربه‌های خویش را با هم مبادله می‌کنند. این همبستگی، مقاومت و تلاشی انسانی در برابر همکاری‌های ضدانسانی دولت‌های سرکوبگر، برای خاموش کردن صدای اعتراض‌های به‌حق شهروندان‌شان است. شورای هماهنگی راه سبز امید از هموطنان آزاده ایرانی می‌خواهد دقیق‌تر و پیگیرتر از گذشته، روند اعتراض‌های سیاسی را در منطقه مورد توجه قرار دهند، به هر شکل ممکن همبستگی خود را با آزادگان و مظلومان سوری نشان دهند، و استقامت و پایداری را همراه امید و صبر کنند. شورا همچنین صاحبان قدرت در ایران را به پاس‌داشت حقوق اساسی و مدنی شهروندان خویش، و نیز پرهیز از هر گونه همکاری‌ امنیتی و ضدانسانی و سرکوبگرانه با دولت سوریه علیه شهروندان آزادی‌خواه و دموکراسی‌طلب این کشور، فرا‌می‌خواند.

۱۳۹۰ مرداد ۱۲, چهارشنبه

من در انتخابات مجلس حتماشرکت میکنم

نه خدایش این همه مجلس داره زحمت میکشه و نباید بی تفاوت باشیم و در انتخابات شرکت نکنیم ، اگر ما شرکت نکنیم چه کسی تو مجلس بره دنبال فتنه آبی بگرده ، کی بره دنبال مصبب شادی مردم بگرده، که بعدش مجلسیان با کلی تحقیق اعلام میکنند، مردم از بیگانگان پول میگیرند تا شادی کنند، تا عزاداری و گریه زاری در مملکت برچیده بشه، مجلسیان دارند کلی کار انجام میدهند و زحمت میکشند ، پیگیر تجاوزات گروهی در باغات هستند، و بعدش اعلام میکنند این تجاوزات بخاطر امر به معروف و نهی از منکر بوده، این همه امنیت برقرار شده، تو صحن مجلس شعار مرگ بر موسوی و کروبی میدهند و بعدش این دونفر را در حصر خانگی قرار میدهند، و آنهای را هم که پای حرف عقایدشان بودند را دستگیر و زندانی و تجاوز میکنند و مجلسیان هم با جدیت پیگیر حالشان میشوند که یه وقت خدای نکرده در زندانها بهشان بد نگزرد ، قوی ترین مرد ایران را هم کشتند ( وای به حال ما ضعیف ها ) و مجلسیان بعدش شاکی میشوند و شاخو شونه کشیدند، و بعدش همه جا امنیت کامل برقرار شد، گرانی و بیکاری هم که دیگه نیست، اجاره مسکن ها هم که آمده پایین این همه خدمت را نباید نادیده گرفت. من یکی که حتما میرم در انتخابات شرکت میکنم. آهان یکی از خدمات دیگر مجلسیان هم یادم آمد از آنجای که تمام مشکلات مملکت توسط مجلسیان حل شده برای همین تشخیص دادند که بالا پشت بام خانه ها نباید دیش ماهواره قرار بگیره که مبادا این همه خدمات مجلسیان به گوش جهانیان برسد و ازشان کپی برداری کنند. توصیه میکنم همه بروند و در انتخابات شرکت کنند.