۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

هموطن اسلام را به زباله دانی بینداز که جز بدبختی و غصه چیزی برایت به ارمغان نیاورده است

نمی دانم که از کجا شروع کنم. این روزها خبرهای بد و ناراحت کننده زیاد منتشر می شود. گاهی وقت ها وقتی این خبرها را می خوانم دوست می داشتم که کاش اصلا در یک غاری و به دور از تکنولوژی روزگار سپری می کردم تا از شر خبرهای ناگوار راحت می شدم اما مگر وجدان اجازه می دهد که چشم به وقایع ایران بست و تمام این بدبختی ها و ادبار را نادیده گرفت؟ وقتی خبر دستگیری یک عده جوان را تنها به جرم شاد بودن و آب بازی کردن شنیدم بند دلم پاره شد. مضحک است که در مملکتی که از آن به عنوان گهواره ی تمدن یاد می شود شادی حرام باشد و یک عده که دشمنی آشکاری با فرهنگ ملی دارند بر آن مملکت حاکم باشند که کار آن ها رواج بدبختی و ادبار وغم و ماتم و سوگ و سوگواری برای مهملات مذهبی و توسری باشد. مردم ما به دلیل بدبختی های روزمره که از عمد برای سردرگمی آن ها ایجاد کرده اند لبخند کم بر روی لبانشان می نشیند و بلاخره نیاز به شادی و تفریح دارند. با این حساب مردم از هر فرصتی استفاده کرده تا لااقل به فضای مرده و بی روح جامعه کمی نشاط بخشد. اما شادی مردم برای رژیمی که بنیاد آن را غم و عزاداری و دستورات پست و حقیر دینی اهریمنی تشکیل می دهد سخت گران می افتد و با مقابله با آن اقدام می کند, در کل هر آنچه که از خرد و ذوق و زیبایی سرچشمه گرفته را بر نمی تابد و آن چه را که مردم را بیشتر در ناراحتی و تو سر خود زدن سوق می دهد رواج می دهد. از نمونه های بارز آن می توان به جشن های زیبای ایرانی که برخاسته از طبیعت است اشاره کرد که به جز نوروز تمامی آن ها را رسما تعطیل کردند و تنها جشن نوروز را باقی گذاشتند که آن را هم باطنا تحمل نمی کنند و سالهاست در صدد تحریف و مصادره کردن و چسباندن آن به اسلام هستند!

در خبرها آمده بود که قریب یک سوم مردم ایران مشکل روانی دارند و این زنگ خطری برای جامعه ی جوان ماست که سرمایه های آینده کشور هستند. برای مردمی که شادی و تفریح ممنوع و حرام باشد و یک ماه از سال را برای عزاداری برای استخوان های امامان شیعه تعطیل کنند و رسانه ها و آموزش را از فرهنگ غم و بدبختی پر کنند و ماهواره را ممنوع کنند و پوشش شاد را و آزاد را از جامعه حذف کنند و صبح تا شب اراذل خود را مانند گرگ های درنده بر مردم گسیل بدارند که مواظب پوشش آن ها باشند و در جامعه دختر و پسر را از هم جدا کنند و اینترنت را به شدت محدود کنند و حتی تفریح یک عده جوان با تفنگ آبپاش را هم بر نتابند و آن ها را مانند مجرمان خطرناک دستگیر و با آن ها در اخبار مصاحبه کنند, روشن است که با این شرایط و همچنین خفقان شدید سیاسی یک سوم مردم روانی می شوند و امید خود را برای زندگی از دست می دهند و یا باید در هر صورت از مملکت آبا و اجدادی بگریزند و یا با این شرایط سخت بسازند و حتی در موارد زیادی متاسفانه خودکشی کنند. به دلیل فشارهای متعدد اجتماعی, بزهکاری و تجاوز به دیگران هم به شدت زیاد می شود و جامعه را به یک لجن عمیق پرتاب می کند.

هموطن عزیزم! اسلام را که برایت جز بدبختی و ستم و زورگویی و ادبار و غم و غصه و ویرانی چیزی نیاورده به دور بیانداز و به دنبال تفسیرهای زیبا از اسلام هم نگرد و نگو که اسلام این نیست و چیز دیگریست, نمایندگان اسلام تازه به دلیل تقیه و نبود مصلحت بسیاری از احکام دین را اجرا نمی کنند وگرنه از آخوند مسلمان تر وجود ندارد. دین ناخودآگاه وقتی با سیاست و "قدرت" آمیخته شود معجونی ویرانگر به وجود می آورد و اسلام هم به دلیل میل ذاتی آن و نمایندگانش به قدرت از آن مستثنی نیست. دین زمانی مناسب است که زندگی و معنویت مردم را آباد کند, اما آیا می شود با دین به جنگ نمایندگان همان دین رفت؟ مسلما نه. به دلیل تعلیمات افیونی مکتب آخوندها سی سال است که بدترین ستم ها وسرکوب ها و محدودیت ها به ملت روا شده است و همچنان هر روز خود را با شرایط موجود بیشتر وفق داده است و ظلم پذیرتر می شود. آیا در این 32 سال جز بدبختی و ادبار و غم و آدمکشی از رژیمی که دین را دستمایه ی خود قرار داده دستاوردی مشاهده شده است؟ آیا از دین و تعلیمات آخوندی نقاط مثبتی دیده اید؟ مگر نه آن است که میوه ی هر چیز را باید از درختش شناخت, آیا اگر این تعلیمات واقعا درست و برای زندگانه بهینه بوده اند اثرات آن هم مثبت نمی شد؟ هموطن عزیز! اسلامت را به زباله دانی بینداز که جز بدبختی و غصه چیزی برایت به ارمغان نیاورده است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر