۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

شکمها سیر اما چشمها گرسنه، نتیجه حکومت دینی ؟

بی شک حداقل یکبار در طول زندگی در یک مهمانی نسبتاً بزرگی شرکت نموده اید که شرکت کنندگان آن از توان مالی بالا، ملبس به لباسهای فاخر و مارک دار، دارای معلومات و تحصیلات دانشگاهی و در نهایت مشاغل عالی و منزلت اجتماعی بوده باشند و حتماً در این مجلس سعی خواهید نمود طوری رفتار نمائید که در حد مهمانی فوق باشید و در مقابل نیز انتظار رفتار مطابق شآن و منزلت اجتماعی از دیگر میهمانان خواهید داشت. چنانچه شما نسبت به سایر مدعوین از طبقه اجتماعی پائین تری باشید سعی خواهید داشت که مواظب رفتار خود باشید، تا دست از پا خطا نکنید.

با شرایط موجود در این مجلس انتظار می رود که هنگام صرف غذا عجله ای نداشته باشند و از تنوع غذائی کمتری برای تناول استفاده کنند، به اندازه کافی بشقابشان را پر نمایند، با هر لقمه غدا یک لیوان نوشابه ننوشند از سر و کول همدیگر برای دسترسی به غذا بالا نروند و از این قبیل ...

شاید مشاهدات شما غیر از چیزی است که گفته شد زیرا باقیمانده غذا در بشقابها در اکثر مجالس ایرانی نمایانگر آن است که بیشتر از نیاز استفاده شده است و چه بسا عده ای نیز بعد از صرف غذا توان نفس کشیدن نیز ندارند. سوال اینجاست که افراد مد نظر ما واقعاً گرسنه اند و دارای توان مالی مناسبی نمی باشند و یا فکر می کنند که از سر سفره دشمن ارتزاق می کنند و یا چنانچه کادوئی آورده باشند در صدد جبران مافات هستند.

ضرب المثلی است که می گوید آدم گرسنه خواب نان سنگک می بیند اما اینها که گرسنه نیستند که در پی دست یافتن به آرزویشان در خواب باشند صد البته که در قشر متوسط به پائین وضعیت بدتر از این است زیرا به همین خاطر است که غذا را پرسی سر هر میز می گذارند، زیرا اگر چنین نبود جنگ و خون و خون ریزی برپا می شد.

چرا ظواهر افراد بیانگر شخصیتشان نیست، ایراد کار کجاست آیا می توان گفت که این قشر از جامعه مضرات زیاد غذا خوردن را نمی داند، آیا نمی داند که انواع و اقسام غذاها را یکجا در معده ریختن زیان دارد و آیا اینگونه افراد هنگام صرف غذا در منزل شخصی به کودکانشان برای زیاد غذا خوردن تذکر نمی دهند بلکه برعکس در اینگونه مهمانی ها کودکان را به بیشتر خوردن تشویق می نمایند.

ایراد کار کجاست، احتمالاً تمامی این موارد را می دانند و با توجه به طبقه اجتماعیشان نیز دارای آگاهی و پول کافی می باشند، آیا غیر از این است که نتیجه بگیریم که شکمشان سیر است اما چشمانی گرسنه دارند. البته منظور این نیست که جامعه ایران در حال حاضر در رفاه هستند و یا سوء تغذیه ندارند و هیچ فقیری پیدا نمی شود، بلکه بر عکس درصد فقرا به مراتب بیشتر و بیشتر نیز شده است، بلکه منظور کسانی می باشند که دستشان به دهانشان می رسد و همچنان حریص و به ظاهر نخورده، چه خوب گفت حکیمی که از دست گرسنه بگیر و بده به آدمهای سیر.

چرا چشمان گرسنه خبر از شکم سیر ندارد چه شرایطی پیش آمده است که ایرانی ها اینگونه رفتار می کنند، فکر می کنند، از همدیگر عقب افتاده اند، رانندگی در خیابان و جاده ها نیز اینگونه است اما چنانچه از درب ورودی هر خانه و یا مکانی که بخواهند عبور نمایند هزاران تعارف نثار همدیگر می کنند زیرا به ظاهر هزینه ای در بر ندارد. جالب اینکه همین افراد هزاران تومان صرف خرید دستگاه های لاغری کرده و هر یک نیز استاد در شیوه لاغری به انواع و اقسام می باشند، همه نیز آگاهند که پرخوری عوارض و بیماری می آورد و هزینه های درمان آن نیز سرسام آور، مگر نگفته اند کاه که از خودت نیست اما کاهدان که از خودت است.

پس چرا توجه نمی کنیم، مشکل کجاست آیا مربوط به رفتار حکومت می شود، شاید بتوان گفت که تب حرص و طمع را نوع حکومت در جان مردم انداخته است، زیرا پس از وقوع انقلاب قشری که سوار بر موج حکومت شدند مدتها در فقر و بدبختی و بی توجهی دست و پا زده بودند، یک مثل نانوشته است که می گوید آخوند دست بده ندارد ،پس در صدد جبران مافات بودند که باعث گردید در جامعه تفکر عقب ماندگی از یکدیگر گسترش یابد.

از حکومت که آبی گرم نمی شود اما شاید بتوان توسط احاد مردم در این راه قدم مثبتی برای رفع عادات بد برداشت و در رفع رفتارهای بد دیگر هر یک از ما نیز تسری داد که در نهایت منجر شود به داشتن یک شهروند خوب و در نتیجه یک سرزمین خوب و در ضمن رعایت اینگونه موارد باعث اصراف کمتر شود و از مازاد آن بتوان به نیازمند واقعی اش رساند و در نتیجه هیچ نیازمندی در ایران نباشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر